فرستنده :
محمد حسن اسايش
چهارشنبه 90/6/2
اي فلک کردي خرا ب بردي آخر بوتراب(2بار
جملگي اي شيعيان بر سينه وبر سر زنيد عندليب اسا زدل افغان يا حيدر زنيد
ازشرارآهتان آتش به خشک وتر زنيد جاي دارد گر که خون باري زديده جاي آب
آن شهنشاهي که دارد بر وجودش افتخار ماسوي ، لوح وقلم سکان عرش کردگار
آنکه اندر قبضه اش لا سيف الا ذوالفقار حجت حق ابن احمد ختمي مآب
گشت در مسجد روان چون خسرو ملک حجاز از براي طاعت حق تا بگذارد نماز
کرد بازي نقش خود را بس جهان حيله ساز از جفاي ناکسي شد لنگر ايمان خراب----
سر نهادي چون به سجده مرشد روح الامين ابن ملجم چون اجل برجستآندم از کمين
تيغ بيداد وستم را زد به فرق شاه دين عروه الوثقي دين افتاد بر روي تراب-----
جبرئيل از اين عزا بر سينه وبر سر زنان قد قتل گويان به ما بين زمين وآسمان
اي فلک ظلمي که پنهان داشتي کردي عيان شرمت آخر تا بکي بر بردن خوبان شتاب--
عندليبان گلستان نبي در شور وشين مجتبي از يکطرف گريان واز يک سو حسين
لولوء مرجان شان جاري برخسار از دوعين زينب وگلثومدر آه وفغان از هجر باب---
اين چه زينب بود کز روزي که آمد دروجود لحظه اي از غم نياسود ساعتي راحت نبود
هرزمان از داغ ياران ماتم او تازه بود قلبش از داغ عزيزان بود زپروز وشب کباب--
روزگاري ازغم جدش چوني اندر نوا بود گريان دائما از هجر ختم الانبيا
تاکه رحلت کرد از دار جهان خيرالنسا اين زمان باشد زمرگ مرتضي در اضطراب---
گاهي ازبهر برادر ديده را نمناک کرد درعزايمجتبي گردون به فرقش خاک کرد
گاه از بهر حسينش جامه بر تن چاک کرد ماه رخسار حسينش شد نهان اندرحجاب---
اين همان زينب بود کاندر زمين کربلا ديده هفتاد ودو قرباني زخويش واقربا
آه از آن ساعت که وارد گشت اندر قتلگاه پيگر عريان شه راديد شد بي صبر وتاب--
يا شفيع المذنبين اي دست پاک گردگار قدرت الله صقوتالله حيدر دلدل سوار
بين (مقدس )اي شها دارد زلطفت انتظار کن شفاعت شيعيان را نزد حق روز حساب-- *
*-صص 47-49 -کتاب گلبانگ غم-گرداورنده محمد غلامي-اثر طبع سعدالدين محمد حسين مقدسي کاشمري